عنوان ندارد

ساخت وبلاگ
 

برگ ها ریختند و تمام شدند.

کوچه خالی شد و

شیشه از سرما ترک خورد.

من آنسوی پنجره ای بودم که تو

نادیده از آن گذشتی.

زیر حجم تاریکی ای مدفون شده ام

که فقط یک شعر می تواند مرا از آوارش برهاند.

خیلی وقت است

تکه های شکسته ام را درون پوسته انسانی ام

جمع کرده ام.

خیلی وقت است

به این بیهوده نگاری خو کرده ام.

پشت این پنجره

حل شده ام در 

خاکستری پیش درآمد زمستان.

+ نوشته شده در  ساعت   توسط م.د.د  | 
عشق...
ما را در سایت عشق دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : carousel بازدید : 181 تاريخ : جمعه 9 تير 1396 ساعت: 23:50