عشق

ساخت وبلاگ

گاهی وقتها دلم آنقدر میگیرد که انگار تمام درهای دنیا به رویم بسته شده است. گاهی وقتها آنقدر حس تنهایی میکنم که گویی هیج آدمی جز من وجود ندارد. بعضی روزها دلم آنقدر شکسته است که هزار تکه شده است و هر تکه را انگار باد با خودش جایی برده است. بعد می آیم در گوشه تنهایی ام را باز میکنم و میخوانم ؛ هیچ چیز آنقدر سخت نیست که از پس آن بر نیایم.و تنها همین یک جمله است که مثل رشته نور باریکی در دل سیاهی هایم می تابد و میگذارد تا فردا صبح باز چشم بگشایم و به سقف و دیوارهای خاک گرفته سلام کنم. عشق...ادامه مطلب
ما را در سایت عشق دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : carousel بازدید : 54 تاريخ : جمعه 7 بهمن 1401 ساعت: 19:46

نام ندارم
اما قلب دارم
هویت من تماما همین است. جایی
بین این چند میلیون آدم زندگی می کنم. زندگی به معنای واقعی کلمه
از بردگی نهان بسیار از آدم ها که ناخودآگاه بدان دچارند بیزارم

از تخیل خوشم می آید
می نویسم و با شخصیت های تخیل هایم بازی می کنم

عشق...
ما را در سایت عشق دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : carousel بازدید : 118 تاريخ : دوشنبه 6 تير 1401 ساعت: 14:59

پاچه های شلوارش را بالا زد. در حالیکه مراقب بود روی سنگهای کنار رود سر نخورد، نشست و آرام پاهایش را داخل آب سرد رود فرو برد. از سرما و خوشحالی فریاد زد. پسرک که در آن نزدیکی نشسته بود و در آب سنگ می پراند برگشت و نگاهش کرد. با لبخند گفت: زندگی همین لحظه است. همین تجربه های کوچک. به دنبال سرچشمه و مقصد نباید بود. زندگی را باید در دم مثل آب این رودخانه تجربه کرد.

و خندید. 

عشق...
ما را در سایت عشق دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : carousel بازدید : 131 تاريخ : يکشنبه 17 بهمن 1400 ساعت: 3:37

بیست و دوم مرداد روز فاجعه باری نبود. الان که چیزی به نیمه شب و تمام شدن امروز نمانده، میخواهم یک بررسی مختصر داشته باشم. خب من رفتم کدگذاری پرونده ها. سیستم هنوز آماده نبود. تاسیسات آمد و با کلی غر و عشق...ادامه مطلب
ما را در سایت عشق دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : carousel بازدید : 169 تاريخ : جمعه 10 بهمن 1399 ساعت: 5:16

هوا خیلی خیلی گرم بود. گوشی همراه میگفت 41 درجه اما به نظر من 45 بود. من دمای 41 را میشناسم. این گرما به قدری بود که حس میکردم تک تک سلولهای بدنم در حال تبخیر شدن هستند. رفتم دکتر و دیگر هیچ. آمدم و ک عشق...ادامه مطلب
ما را در سایت عشق دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : carousel بازدید : 192 تاريخ : جمعه 10 بهمن 1399 ساعت: 5:16

امروز روز خاصی نبود. فرق چندانی با روزهای دیگه نداشت. باز دهنمو باز کردم و برای خودم دردسر تراشیدم. باز گریه کردم زار و زار و اشکام ریختن روی مقنعه و زمین. باز حرف اضافی زدم. اما کمتر کار کردم. حوصله عشق...ادامه مطلب
ما را در سایت عشق دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : carousel بازدید : 192 تاريخ : جمعه 10 بهمن 1399 ساعت: 5:16

هر چه دارو خورده ام تا غم تو از دلم بزداید، فزون تر گشته است. چه کسی میگوید غم یک انتخاب است؟ تو انتخاب نبودی، هرگز! تقدیر من بوده ای.

عشق...
ما را در سایت عشق دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : carousel بازدید : 204 تاريخ : شنبه 9 آذر 1398 ساعت: 15:04

یادمه وقتی بچه بودیم، دوره زمونه ی بهتری بود. زیاد بارون و برف میبارید. توی پاییز و زمستون مامان ازین سر هال به اون سر طناب میبست و لباسایی که شسته بود رو تو خونه پهن میکرد تا خشک بشن. من عاشق این بند عشق...ادامه مطلب
ما را در سایت عشق دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : carousel بازدید : 238 تاريخ : يکشنبه 14 بهمن 1397 ساعت: 0:05

چشمهای سرخ من، انگار سرخ تر شده بود. دراز کشیدم و چشمهایم را بستم. خوابم برد. خواب یک مار سیاه را دیدم، مثل دود بود، از سوراخهای بینی ام بالا رفت و من توی خواب آینه ام را دیدم که داشت میرقصید و مثل استیج کاباره ها نورهای رنگی از تویش بیرون می آمد. بعد آینه متوقف شد و دود سیاه از تک تک روزنه های بدنم بیرون آمد و تمام فضا را سیاه کرد. از خواب پریدم. خوابم را یادداشت کردم. رفتم پشت پنجره، هنوز دود بلند بود. از غلظتش اصلا کاسته نشده بود. لباس پوشیدم و بیرون رفتم

عشق...
ما را در سایت عشق دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : carousel بازدید : 225 تاريخ : يکشنبه 14 بهمن 1397 ساعت: 0:05

روزگاری دختری بود زشت و خیلی هم اتفاقا چاق که رنگ چهره اش قهوه ای تیره بود و صد البته متاسفانه کمی از کسالت روان رنج میبرد. روزها مینشست کنج خانه و با موبایل شسکته خودش توی اینترنت میچرخید و عکسهای دخ عشق...ادامه مطلب
ما را در سایت عشق دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : carousel بازدید : 263 تاريخ : يکشنبه 14 بهمن 1397 ساعت: 0:05