خواب تندر

ساخت وبلاگ
 

لابلای خارهای یک گل بودم،

چشمانی در تاریکی مرا میپایید.

تیرهایی آتشین،

از هر سو، بالا و پایین بر سرم میبارید.

عطر گل ها در خاکی که در آن زانو زده بودم، پیچیده بود.

پلکهایم پاره پاره بود. با دستهایم میجستم، گل ها را،

خارها را.

ایمان نیاوردم به آن صاعقه های طلایی و آذرخش های تند.

باران بارید، از دل تاریک آسمان.

عطر گل ها را رگبار همه جا پراکنده بود.

+ نوشته شده در  ساعت 22:50&nbsp توسط م.د.د  | 

عشق...
ما را در سایت عشق دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : carousel بازدید : 201 تاريخ : پنجشنبه 19 بهمن 1396 ساعت: 13:09